چقدر ما قانعیم
سلام دوستان
داشتم کتاب پر مفهوم "پدر، مادر، ما متهميم" از دکتر علي شريعتي را مطالعه مي کردم که به اين مطلب رسيدم و حيف ديدم اگر آنرا ننويسم:
"اينگونه قناعت و صبر را ما از زندگي سگان آموخته ايم، يک شاعر خارجي آنرا سروده و شاعر ما م.اميد آنرا به شعر فارسي آورده است.گفتگوي چند سگ خانگي ست که در شب طولاني و سرد زمستان، فارغ ازدنيا و هرچه بيرون ازاين چهار ديواري خانه مي گذرد، با هم راز و نياز مي کنند و سخن مي گويند و هر کدام نظر هم را تاييد مي کنند و يا به پرسش ديگري پاسخي گرم و اميد وار کننده مي دهند:
سگي مي گويد: کنار مطبخ ارباب ، آنجا بر آن خاک اره هاي نرم خفتن
چه لذت بخش و مطبوع است و آنگاه عزيزم گفتن و جانم شنفتن
ديگري ادامه مي دهد:
از آن ته مانده هاي سفره خوردن
و ديگري:
وگر آنهم نباشد استخواني
اولي باز:
چه عمر راحتي ، دنياي خوبي چه ارباب عزيزو مهرباني
و سگي ديگر بياد مي آورد که:
ولي شلاق.... اين ديگر بلايي ست
و ديگري دلداري مي دهد: بلي اما تحمل کرد بايد
درست است اينکه قدري دردناک است
ولي ارباب آخررحمش آيد گذارد چون فرو کش کرد خشمش
که سربر کفش و بر پايش گذاريم
شمارد زخمهامان را وما، اين
محبت را غنيمت مي شماريم ..........."