دوران ابتدایی سلیمی زاده با وجود فقر و نداری با موفقیت سپری شد و وی با عظمی راسخ و امید بسیار خود را برای حضور در کلاس اول راهنمایی آماده کرد ، اما مقررات آموزشی مانع ادامه تحصیل وی در مدارس روزانه شد. مشکلات اقتصادی سلیمی زاده را تحت فشار قرار داده بود و چشم امید خانواده به فرزند بزرگ بود . او می بایست هم در مورد خود و هم خانواده 7 نفریشان تصمیم می گرفت . این بود که بار خود را بست و روستا و خانواده را با نگرانی ترک کرد تا بتواند معاش خانواده خود را در تهران تهییه نماید . جوانی با حدود 15 سال سن پا به شهری پیچیده گذاشت و در شرکت خدماتی پی پاک که کار نظافت دانشگاه شهید بهشتی تهران را بر عهده داشت . او می گوید : " و این گونه نخستین روز کاری ام را با تحویل گرفتن یک جارو و یک سطل شروع کردم . در ابتدا از کار کردن شرم داشتم و همواره سعی می کردم به نحوی خود را پنهان کنم تا مبادا آشنایی مرا ببیند. " پس از یک هفته کار ، این احساس سبب شد که دانشگاه را ترک کندو مدتی دیگر تهران را به امید یافتن شغل دیگری زیر پا بگذارد.سر انخام در یک تولیدی لباس مشغول به کار شد،اما به دلیل ساعات طولانی کار پس از یک هفته این شرکت را نیز ترک کرد .اما این بار تغییراتی آینده ساز و امید بخش در ذهن او صورت گرفته بودواو از دریچه دیگری به شرکت پی پاک می نگریست.وی خود در این باره می گوید :"پس از ترک تولیدی به دلیل فضای علمی دانشگاه عهد بستم دوباره به آن شرکت خدماتی بر گردم ، این بار دیگر برایم مهم نبود که کسی مرا ببیند ویا حتی کسی مرا به سخره بگیرد . تصمیم گرفتم با کار در دانشگاه شهید بهشتی ، تحصیلات دوران راهنمایی خود را به طور متفرقه شروع نمایم. تصمیم خود را گرفته بودم و هیچ چیزی نمی توانست مرا از این کار باز دارد."

سلیمی زاده خود در مورد آن روزها چنین می گوید:" کارم را که شروع کردم به همراه چند کارگر،در یک خانه نیمه ساخته در فرحزاد تهران مسکن گزیدم . جای ما بسیار تنگ بود و برق هم نداشتیم . برای روشنایی از یک چراغ نفتی استفاده می کردیم. مطابق برنامه ای که برای خود تهییه کرده بودم ،کتاب های اول راهنمایی را آماده کردم و در میان تمسخر و خنده هم اتاقیها ، مطالعه ام را شروع کردم.انسان وقتی به این نتیجه رسید که بیهوده آفریده نشده است ، می تواند با کشف تواناییهای بی حد و مرز خدایی در درونشسرشار از امید به زندگی شود. آن روزها برایم بسیار دشوار بود . تامیین معاش خانواده ام،کار طاقت فرسای روزانه ،هم اتاقیهایی که گاهی اوقات شبها 30 تا 40 بار چراغم را خاموش می کردندو . . .

صبح ها ساعت هفت و نیم کارم شروع و بعد از ظهر ساعت پنج کارم تمام می شد و اغلب بعد از اینکه به اتاق می آمدم تا ساعت سه و نیم شب مطالعه می کردم."این گونه این جوان با اراده ، تحصیلات دوره راهنمایی خود را با موفقیت پشت سر نهاد و تحصیلات دوران متوسطه اش را در رشته ریاضی فیزیک آغاز کرد.در سال دوم دبیرستان به عنوان نماینده ایران در المپیاد ریاضی به کشور سوئد اعزام شد و مقام اولی المپیاد ریاضی را در بین دانش آموزان سراسر جهان به خود اختصاص داد.

سال بعد(74-1373) نیز به عنوان نماینده ایران در المپیاد ریاضی به کانادا اعزام شد و مقام دوم جهانی را از آن خود کرد. در کنکور سراسری رشته ریاضی-فیزیک نفر اول شده و در رشته الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد.  سلیمی زاده پس از یک ترم تحصیل موفق در دانشگاه شریف (با معدل 97/19) به علت ضعیف بودن و ریزش آب از چشمانش در هنگام کار با دستگاههای الکترونیکی ، رشته تحصیلی اش را تغییر دادو رشته پزشکی دانشگاه تهران را انتخاب کرد.

ساده زیستی و رهایی از قیدو بندهای پاگیرکه بخش زیادی از نیروهای افراد را به خود اختصاص می دهد، یکی دیگر از عوامل موفقیت آمیز سلیمی است.وضعیت زندگی او هنوز چندان تفاوتی با گذشته ندارد، در بخش کارگران کوی دانشگاه تهران اتاقکی دارد بسیار ساده و بی پیرایه و هر صبح قبل از طلوع آفتاب داوطلبانه درنظافت اطراف محل زندگی اش به کارگران کمک می کند. وی عنوان می کند:"این نوع زندگی برای ساختن نفس بسیار مفید است و سبب می شود همواره درد و رنج طبقات پایین جامعه را درک کنیم"

سلیمی زاده فقط 2 تا 3 ساعت در شبانه روز می خوابد .